loading...
islam-mobile
darvish بازدید : 11 دوشنبه 20 خرداد 1392 نظرات (0)
وقتیکه یکروز عارف بالله حسن بصری (رح) بر امیر المومنین عمر بن عبدالعزیز داخل شد امیر المومنین به حسن بصری گفت : مرا وعظی بگو ای تقی الدین ، حسن بصری چنین فرمودند : از دنیا روزه بگیر واز مرگ افطار بنما وزادت را برای روزی که صبحش قیامت است تهیه کن ونگه دار ( یعنی عید تو روز قیامت باشد.)
darvish بازدید : 14 دوشنبه 20 خرداد 1392 نظرات (0)
شاید جاى تعجب باشد كه چطور میشود در آن روزى كه جانها گداز بُوَد، بتوان افلام جنسى را تماشا كرد، ولى این حقیقت هست، داستان واقعى پایین را بخوانید تا باور كنید.پدر همراه یك شیخ و بقیه همراهان براى شستن متوفى پسر جوانش حاضر شده بودند تا اینكه آن جوان را شسته و دفن كنند. آن شیخ كه مسئول شستن متوفى بود دستور داد تا آنرا از لباسش مجرد كنند ولى عورتش را با پارچه اى بپوشانند تا اینكه شروع به شستنش كنند. هنگام برداشتن لباس مرده، توجه آنها به دستمال خونالودى افتاد كه دست راست مرده را پیجانده بود ولى هنگامى كه سراغ برداشتن آن دستمال رفتند پدر متوفى بر سر آنها داد و فریاد زد و شرط كرد كه براى شستن پسرش هیچكس حق ندارد كه آان دستمال را بردارد. شیخ مسئول درك كرد كه یك رازى در آن دستمال نهفته هست ولى بهر حال براى شستن آن مرده بایست آن دستمال برداشته شود، پس در خفاء به همكارانش گفت كه هنگام شستن آب زیادى را روى آن دستمال بریزید تا خودبخود از جایش كنده شود. پس او را شستند و آب زیادى را بر روى دست پیچیده شده ریختند و بمحض اینكه آن دستمال شل شد آنرا از جایش بر كند. پدر پس از اینكه دید آنها دستمال را برداشتند بر سر آنها پرخاش كرد و داد و فریاد كشید ولى پس از مدتى به گریه افتاد و به آنها گفت كه حقیقت را براىیشان بازگو خواهد كرد تا درس عبرتى باشد براى دیگران. او گفت كه دیشب هنگامى كه پسرم وارد خانه شد، من و مادرش كه در حال شام خوردن بودیم به او تعارف كردیم كه همراه ما بیاید و شام میل كند ولى با عصبانیت جواب داد كه من میروم توى اتاقم و به نوكر خانه بگویید كه غذایم را توى اتاقم بیاورد. سپس رفت توى اتاقش و در را قفل كرد. نوكر غذاىش را آماده كرد و رفت كه غذا را نزد او ببرد ولى هر چه در میزد كسى در را باز نمیكرد. من و مادرش نگران شدیم و ما نیز هر چند در میزدیم او در را باز نمیكرد. بسیار نگران شدیم و فهمیدیم كه حتما اتفاقى افتاده است، پس قفل در را شكستیم و وارد اتاقش شدیم، ولى منظره اى كه دیدم مرا بسیار مبحوت كرد و اى كاش آنرا ندیده بودم ! پسر در حال تماشاى تلفزیون و در حالى كه ریموت تلفزیون در دست داشت فوت كرده بود، ولى مصیبت بد تر از آن این بود كه او در حال تماشاى فیلم مبتذل و جنسى جان خود را از دست داده بود. من رفتم كه ریموت را از دستش بردارم ولى هر چه سعى كردم نتوانستم تا اینكه فهمیدم اصلا ممكن نیست. پس براى حفظ آبروى خودم و پسرم، چاقویى آوردم كه دستش را ببرم، ولى پس از اینكه كمى آنرا بریدم بسیار خون از آن جارى میشد و رحمت و شفقت پدریم سبب شد كه ادامه ندهم، ولى تا آنجاییكه توانستم اطراف ریموت كه خارج از كف دستش بود را بریدم ولى قسمتى از آن همانطور كه الآن میبینید هنوز در دستش باقى است و نمیشود دستش را باز كرد و آنرا بیرون آورد. سپس آنها مرده را شستند و با همان ریموت انرا دفن كردند تا روز قیامت ! --------------------------------------- پیامبر صلى الله علیه و سلم در حدیث صحیح فرموده است که: “یبعث المرء على ما مات علیه” یعنى: “هر شخصى بر همان حالتى كه مرده باشد (در روز قیامت) بر میخیزد.” پس خودتان قضاوت كنید كه این جوان در روز قیامت در چه حال و احوالى برمیخیزد ! بدون شك در حال تماشا كردن آن فیلم مبتذل، ولى با گریه و زارى نه با لذت جنسى ! مگر اینكه خداوند از روى لطف و رحمتش او را مغفرت و ستر كند. خداوندا، همه گناهان ما را مغفرت و ستر كن و ما را از سوء خاتمه نجات بده، آمین.
darvish بازدید : 11 دوشنبه 20 خرداد 1392 نظرات (0)
اما با تمام قوای خود این حركت و نهضت را پیش بردند كه خداوند بوسیله خدمات واقعی اینها و ارزش‌های والاءدین به اینها زندگی راحت و آرامش عنایت فرمود كه كفار و ملحدین دنیا انگشت به دهان گرفته در تعجب افتادند كه اینها چطور این زندگی‌شان را به راحتی می‌گزارند در حالی كه مال و متاع، پست و مقام دنیا همگی از آن‌ ماست و اینها هیچی ندارند اما در زندگی‌شان هیچ اضطراب و ا استرسی آنهارا تهدید نمی‌كند وبه همین زندگی فقیرانه و درویشانه‌ای كه دارند راضی هستند و قناعت را پیشه می‌كنند پس خداوند مطابق به گمان آنها با آنها فیصله نمود چنانچه این مضمون در حدیث نبوی مذكور است (أنا عند ظن عبدی بی) پس بدانید كه راحتی و آسایش دنیا در زرق و برق دنیا نیست و همچنین اسباب و آلات دنیا هیچ دردی را دوا نخواهند كرد تا مادامیكه مدد و نصرت خدواند شامل حال كسی نشده و آنرا در آغوش نگیرد آن موقع همگی در ورطه هلاكت و بربادی بسر خواهند برد كسانی كه قبل از بعثت رسول معظم اسلام به بت پرستی و ضلالت و گمراهی و زنده در گور كردن كودكان، و جنگ و جدال می‌گذراندند و همه دنیا در تاریكی و ضلالت بسر می‌برد هیچ یكی آرامش و راحتی قلبی نداشت بلكه همگی در اضطراب ،غم وغصه زندگیش را سپری می‌كرد كسی حاضر نبود كه كسی دیگررا به بزرگی یاد كند یا اینكه احترام و اعزاز دیگری را بكند بلكه همگی در فكر درگیری و اختلاف در جامعه بودند همیشه فكر واندیشه می‌كردند كه جامعه را به یك نحوی به فساد بكشانند و مردم مملكت به تباهی وهلاكت سوق دهند اما خداوند به طفیل نبی آخر الزمان، خاتم پیامبران، هادی گمراهان، حضرت محمد مصطفی این قشر عظیم انسانیت را به مسیر هدایت و كامیابی سوق داد و خداوند در زندگی‌شان تحول ایجاد نمود كه واقعا خداوند یك لطف شایانی در حق آنها نمود و آنها را از ضلالت و گمراهی همیشگی نجات داده و در دامن اسلام و ایمان پناه داد آن موقع كه زندگی‌شان بدون اسلام می‌گذشت هیچ آسایش و راحتی قلبی‌ در جوامع بشری نداشتند بلكه زندگی‌شان برگرفته از اضطراب و غصه بود و الان كه در سایه ایمان و اسلام آمده‌اند هیچگونه اضطرابی در زندگی‌شان نمی‌بینند بلكه با معیت پیامبر بصورت آسایش و راحتی زندگی‌شان را می‌گذرانند و رسول مكرم اسلام در هر اموری آنها را راهنمائی نموده و در هر مشكلاتی آنهارا تسلی می‌داد كه اینها همگی از جانب خداوند است انقلابات و تحركات دنیا از جانب اوست پس اگر انسانیت به آن ذات احدیت رجوع نموده و تسلیم فرمان او باشد خداوند آنرا مدد و نصرت می‌نماید و درهر میادین و معركه جهان او را سرخ رووسرافراز خواهد نمود. خداوند در كلام مقدسش ارشاد می‌فرمایند:(من عمل صالحا من ذکرا او انثی و هو مومن فلنحیینه حیاه طیبه و لنجزینهم اجرهم باحسن ما کانوا یعملون) [النحل/97]S سورة نحل 97 این وعده «حیوة طیبة» خداوند كه وابسته به ایمان و اعمال صالحه است یك گوهر گرانبهائی است كه به بندگان خالص خودش اهدا می‌نماید و آنها را به این نعمت آسایش و آرامش زندگی خوب نوازش كند. این زندگی دنیا اگر پر از غم و غصه باشد انسان نمی‌تواند به كمال اطمینان زندگی كند همگی فكرش به اسباب و آلات دنیا و وسائل كه وابسته به زندگی است می‌باشد و نمی‌تواند به آرمان و قله‌های زندگی دست بیابد و هدف اصلی زندگی‌اش را درآنها ایفا كردن آنها،بگذارندودر آن موقع با مشكلات زندگی دست و پنجه نرم می‌كند و هیچگونه آسایش نخواهد دید پس عزیزان بدانید كه همگی اطمینان و آرامش قلبی انسانیت در اسلام و ایمان است و در غیر اسلام اطمینان قلبی نیست چنانچه حضرت عمر دریك جمله به یادماندنی ارشاد فرمود:«الاسلام دین العزة و من ابتغی العزة لغیره اذله الله» حضرت عمر به جهانیان عرضه نمود كه اسلام دین عزت و عظمت، سربلندی، آرامش قلبی و سرافرازی است هر كس كه عزت و آرامش را در غیر دین اسلام تلاش كند یا اینكه در مادیات و وسائل دنیا تلاش نماید خداوند به او لباس ذلت و خواری می‌پوشاند پس كسانیكه دربدو اسلام در حال كفر،شرك و یهودیت زندگی‌شان را می‌گذراندند پریشان بودند و زندگی سخت را سپری می‌كردند اما زمانیكه به دعوت نبی مكرم اسلام لبیك گفتندبعد با زبان مبارك‌شان اعتراف و اقرار نمودند كه الان ما به آسایش و راحتی زندگی می‌كنیم و این تمام افتخارات را از آن اسلام می‌دانیم چونكه تفكر و اندیشه كفر و شرك تمام زندگی‌مان را تباه و هلاك می‌كرد نه اینكه فقراء و مسكینان و جاهلان در دائره اسلام آمدند وروشنفكران وثروتمندان سرداران خودشان را دور نگه داشتند بلكه دانشمندانی یهودی بنام عبدالله بن سلام وكعب احبار و سردارانی مانند ابوسفیان و عمر بن خطاب وغیره و ثروتمندانی مانند دیگر اصحاب به دامنه اسلام آمدند. اسباب راحتی و آرامش قلبی: 1- زندگی در سایه اسلام 2- نماز 3- ذكر الهی 4-اطاعت خدا ورسول 5- تقوا وخدا ترسی ذكر معنی عمومیتی دارد كه گاهی بمعنی نماز، و گاهی بمعنی تلاوت قرآن، وهم بمعنی تسبیح و تهلیل و تحمید و غیره است. امروزه اگر بررسی نماییم عموما در عالم، پریشانی برهر قشر وافراد جامعه حكم فرماست چرا؟ چونكه ما به موازین شرع وحكم واقعی قرآن و حدیث عمل نمی‌كنیم بلكه فقط آنها را در محدوده شعار قرار داده‌ایم یا اینكه اسلام و مسلمانی خود را باندای شعاری به جهانیان عرضه می‌كنیم همین كه هر روز خبر پریشانی و اضطرابی را از روزنامه‌ها و اخبار و رسانه‌های گروهی می‌شنویم و حاضر هم نیستیم كه بطرف آن ذاتی كه با تمام نعمت‌ها مرا نوازش داده برگشته و رضایتش را كسب نمائیم، امروزه ما تمام افراد جامعه و یا اینكه قشر انسانیت را راضی می‌كنیم اما به فكر رضایت خداوند نیستیم در حالیكه ندای ملكوتیأَلَابِذِكْرِاللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ [الرعد/28] به گوش‌های ما طنین افكن است. حضرت سلمان فارسی می‌فرمایند:چون كسی در اوقات راحتی، خوشی و توانگری ذكر و یاد الله را می‌كند، چون به او سختی و مشكلی برسد فرشته‌ها می‌گویند: این صدای آشنائی است واز بنده ضعیفی است وبه در گاه الله سفارش می‌كنند و كسی كه در وقت آسایش و رحمت، الله را ذكر نكند و هنگامی كه سختی و مشكلی برای او پیش آید الله را یاد كند فرشته‌ها می‌گویند چه صدای نا آشنائی است. یك مرتبه‌ای حضرت ابوذر خدمت رسول خدا> حاضر شده فرمودند ای رسول> مرا توصیه نمائید پیامبر توصیه‌های زیادی به وی نمود از آنجمله اینكه: من ترا به تقوای خداوند (یعنی خدا ترسی) توصیه می‌كنم، زیرا تقوا ریشه و اساس تمام چیزهاست و به تلاوت قرآن كریم و ذكر خداوند اهتمام كن زیرا باعث تذكره تو در آسمانها می‌شود و در زمین سبب نور قرار می‌گیرد و در اكثر اوقات خاموش باش تا بدون نیكی هیچ سختی از زبان تو بیرون نیاید این امر شیطان را دور می‌كند و در كارهای دین كمك می‌كند- اگر محتوای این توصیه عظیم الشان بررسی شود خواهیم یافت هر سخن و قول پیامبر سراسر رحمت و نورانیت است و این رحمت باعث آرامش خاطر انسانیت قرار می‌گیرد و انسانیت می‌تواند به تكالیف شرعی خودش به نحو احسن عمل نماید و به طرف منكرات و فساد اخلاقی روی نمی‌آورد و همگی فكرش به راحتی و آسایش قلبی و باز سازی زندگی‌اش در دنیا و آخرت خواهد بود. در حدیث دیگر كه راوی‌اش ابوهریره و ابوسعید خدری می‌باشند پیامبر درباره ذكر كنندگان (یا اینكه كسانی كه به ذكر و یاد الله مشغول و مصروف هستند) در یك جمله می‌فرمایند:و نزلت علیهم السكینة یعنی خداوند بر ذاكرین سكینه و آرامش نازل می‌فرماید علامه نووی می‌فرمایند كه سكینه یك چیز مخصوص است كه شامل آرامش و رحمت است و به همراه فرشتگان نازل می‌شود در آیه‌ای كه قبلا ذكر گردید اینكه به كسانی كه در دائره اسلام وارد شده و اعمال صالحه انجام دهند یك زندگی گشاده و فراخ و خوش تنعمی عنایت می‌فرماید، جمهور مفسرین می‌فرمایند كه مراد از این زندگی زندگی پاكیزه و لطیف و آرامش و راحتی دنیا است اما بعضی آنرا آخرت قرار داده‌اند اما طبق قول جمهور مراد این نیست كه او با فقر و فاقه و امراض مواجه نمی‌شود بلكه اگر گاهی موجه با تنگی معاش و مشقتی مواجه شود. پس دو چیز نمی‌گذارد كه پریشان باشد یكی قناعت و عادت به زندگی ساده كه در تنگدستی هم می‌گذرد. دوم این عقیده‌اش كه به من در مقابل تنگی و امراض، در آخرت نعمت‌های عظیم الشانی خواهد رسید، بر خلاف كافر و فاجر كه اگر به فقر و مرض مبتلا گردد، پس هیچ وسیله تسلایی برای او وجود ندارد عقل وهوش را از دست می‌دهد و بسا اوقات كار به خودكشی می‌رسد اگر به وسعت عیش نایل گردد پس حرص ازدیاد او را رها نمی‌كند كه به آرامش بنشیند وقتی میلیونر باشد فكر واندیشه میلیاردر بودن، زندگی او را خراب می‌كند. ابن عطیه فرموده است خداوند در دنیا مؤمنان را هم به شادی و انبساط و زندگی پر لطیف می‌نوازد كه در هیچ حال متغیر نمی‌باشد هنگام صحت و وسعت پر لطف شدن، زندگی روشن است بویژه وقتی كه بدون ضرورت، حرص ازدیاد مال دامنگیر او نیست زیرا این است كه انسان را در هر صورت پریشان می‌كند. اگر به تنگدستی یا مرض مبتلا شود پس با توكل كامل بر وعده‌های خداوندی و امید قوی به این كه بعد از مشكل، آسانی و بعد از سختی راحتی می‌آید نمی‌گذارد زندگی براو تنگ می گردد چنان كه كشاورز وقتی بذری می‌افشاندوتاهنگام برداشت با چه مشقت هائی دچار می‌گردد، ولی همه را به این خاطر، راحت تصور می‌كند كه بعد از چند روز، ثمره بزرگی از آن بدست خواهد گرفت، تاجر در تجارت خود و كارمند در انجام وظیفه خود، چقدر سختی و مشقت، بلكه بسا اوقات ذلت تحمل می‌كند ولی او در دل خود خوشحال است كه پس از مدتی، حتما نفع تجارت یا حقوق كارمندی به او می‌رسد. مومن هم معتقد است كه در مقابل هر مشقتی، به من پاداش می‌رسد و در آخرت به پاداش دایم آن به صورت نعمت‌های عظیم الشانی نائل می‌گردد. واقعا این حیات طیبه و آرامش قلبی برای هر مؤمن واقعی است كه خداوند بوسیله اینكه آن مؤمن تسلیم فرمان ودستورات خداوند شده خداوند او را به یك روشی از زندگی دنیا بهره‌مند نموده كه با آسانی و فراخی نعمت الهی این زندگی چند روزه را پشت سر می‌گذراند. در آیه دیگر كه خداوند اطمینان و آرامش قلبی را برای مؤمن بیان فرموده:أَلَابِذِكْرِاللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ [الرعد/28] مقصود از این آیه كسانی هستند كه به خدا ایمان آورده و به یادو ذكر او مشغول هستند یعنی اینها اعجاز قرآن را برای دلالت بر نبوت كافی می‌دانند وخواسته‌های بی جا تقدیم نمی‌كنند پس اگر این نحوه در زندگی شخصی آمد گویا مصداق آیه كریمهرِجَالٌ لَاتُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌوَلَابَیْعٌ عَنْ ذِكْرِاللَّهِ [النور/37] قرار خواهد گرفت آن موقع خداوند او را از خاصان خود قرار می‌دهد كه هر تمنا و آرزو، یا هر درخواستی را كه می‌خواهد از حبیب و دوست حقیقی خودش عرضه نماید خداوند لایزال فورا او را دستگیری نموده وبه سخنان او گوش فرا خواهد داد پس عزیزان این ذاتی كه با تمام نعماتش مارا بهره مند نموده او را فراموش نكنیم و هر آن و لحظه به یاد و تذكره آن بپردازیم تا این دل مرده ما بیدار شده و زنده گردد تا به اعمال واجبه اسلامی بیشتر عمل نمائیم. خداوندا این مجد و عظمت اسلام از دست رفته‌ را دوباره به سوی‌ ما بربگردان. آمین. چه خوش باشدكه بایادخداوند تمام لحظه ها دل گیردآرام. بر گرفته ازنشریه داخلی حوزه عین العلوم گشت روزنه ای از اسلام
darvish بازدید : 18 دوشنبه 20 خرداد 1392 نظرات (0)
در تاریخ زرین اسلام ، بوده اند علمای عالیقدری که تمام لحظات عمر با برکت خویش را در راه تبلیغ و گسترش فرهنگ اسلام و هدایت مردم صرف کرده اند ، و قوانین دین مبین و فضایل معنوی وارزشهای عالیه انسانی و اخلاقی را به مسلمین آموختند وبه امت اسلام سربلندی و به انسان وانسانیت مفهوم بخشیده و خاطره بسیار خوبی از خویشتن در نسل همروز گارشان به یادگار گذاشتند . عالم ربانی مولانا عبدالعزیز ملازاده رحمه الله علیه ، از جمله علمای اندیشمند ، والانگر ، باعلم و عمل بود که همچون بلوری از نور محمد (ص) در شهرستان زاهدان تبلور یافت . نحوه گفتار و عمل و طرز زندگیش نشانگر وارث بحق ممتازترین خلقت سیدنا محمد (ص) بود . با پیروی از آن حضرت (ص) تمام عمر خود را در شرح و تبلیغ فرهنگ اسلام و هدایت مردم مصروف داشت . شخصیت ممتاز و با ثبات مولانا را می توان از چند بعد مورد توجه قرار داد . غیرت والای دینی و شیفتگیش به اسلام عزیز بود این عالیقدر پرورده مکتب اسلام و تجسم غیرت دینی بود . دانش دین را با عمل و گفتارش را باصداقت تؤام کرده و با حساسیت ویژه ای به اثبات حقانیت شریعت غرای محمد (ص) وگسترش آنمی پرداخت . به لحاظ داشتن شناخت زیاد از فرهنگ اصیل اسلام ، دارای روحیه قوی و شخصیتی قوی و با ثبات بود . لطفاً به ادامه مطلب بروید قویا از اسلام و ارزشهای معنوی و اخلاقی دفاع می کرد . در دفاع از اسلام و ارزشهای اسلامیاهل ملاحظه نبود . شأن و شوکت والای اسلام ، فرهنگ اصیل و ایدئولوژی مترقیانه اسلام را به مردم می شناساند . اسلام برایش از هر جریانی مهمتر و مقدمتر بود . این شخصیت برجسته دینی ، بجز خداوند قهار و جبار از هیچکس هراسی نداشت ، حقایق اسلام ، واقعیتهای زندگی و حرف حق را آشکار میگفت . در هر شرایطی موضع شایسته و مناسبی داشت و به وظیفه شرعی و انسانی خود ، که بنیان زندگی طیبه است ، با جدیت و آگاهانه عمل می کرد . معتقد بود هر کس از اسلام شناخت لازم را دارد ، و به حقانیت اسلام ایمان صادقانه دارد، برایش لازم و ضروری است که مروج مبلغ فرهنگ اسلام باشد و چهره واقعی و اصیل اسلام را به مردم بنمایاند . از واقف گردانیدن مردم به شریعت اسلام لذت می برد . مولانا با بینش پیامبر گونه اش خوب درک کرده بود که تمام بدبختی ها، بد عمل کردن یا عدم عمل کردن به دستورات دین فقط بر اثر عدم شناخت و نداشتن دانش و آگاهی دینی است ، لذا تلاش ایثار گرایانه ای در شرح فرهنگاسلام نمود ، به مردم دانش و آگاهی می داد و به عمل آگاهانه و مدبرانه دستورات دین امید داشت . سعی می نمود ، بذر توحید و محبت اسلام را در دل بکارد و تمام شئون زندگی مردم را توحیدی ، پویا و جهت دار بگرداند . به نسبتی که به شرح و تبلیغ شریعت ناب محمدی (ص) می پرداخت ، در زدودن آداب و رسوم جاهلی ، عقاید و باورهای نادرست خرافات و تعصبات کور ، انواع جهالتها و زنگارهای جهل و ابتذال و بی فرهنگی شوائب تاریخی و دیگر آفات تلاش و همیشه مواظب بود که مردم شریعت اسلام را با عقاید و باورهای غلط و آداب و رسوم جاهلی ، تعصبات نژادی و گمراهی و رسومات غیر عقلانی ملوث نکرده و در گرداب جهالت و دامهای شیاطین نیفتند . این فضیلت شرک و خرافات زدایی مولانا حاصل شناخت درست اسلام و علاقه و افر به تبلیغ شریعت و کمال شخصیتش بود . این عالم پارسا و پرهیزگار ، شیفته کسب رضای خداوند محبوب (ج) بود ، که بیشترین سود ، برای خودش را ، گسترش اسلام و نفع و اصلاح مسلمین می دانست. به اسلام ، عشق می ورزید و برای تبلیغ فرهنگ اسلام می کوشید ، بطور کلی زندگی خودش را بخاطرترویج فرهنگ اسلام و هدایت مردم می خواست . آنچه سیمای پر فروغ تری به مولانا می بخشید ، روش عملی تبلیغ دین و احیای ارزشهای معنوی و اخلاقی بود . مولانا یک کارشناس دینی بود . دانش دین را در دل مردم جایگزین می نمود و خودش به عنوان الگو، سمبل علمی و عملی فرهنگ رفتاری اسلام بود . با گفتار محبت آمیز و عمل به گفتارش مردم را هدایت ، و روح عمل به دستورات دین را در آنها می دمید . این روش تحول زیادی در زندگی مردم ایجاد می کرد . مردم به مولانا اطمینان داشتند و گفتار و عملش را بر وجه احسن می نگریستند . ایمان صادقانه و شوق زیادی که برای ارشاد و هدایت مردم داشت ، کاملا مورد باور مردم بود . بدین لحاظ می شود گفت که الحق و الانصاف که مولانا عبدالعزیز ملازاده ، نمونه بارز یک روحانی اصیل و از زمره سعادتمندان بزرگ ، در زمان خود ، و به لحاظ زحمات زیادی که در راه خدمت به اسلام و هدایت مردم کشید از زمره احیاگران شریعت اسلام در زاهدان و تمام بلوچستان بود . مردم هم روزگار مولانا ، خود موثق ترین گواه حقیقتند ! لذا هیچوقت نصایح پدرانه و سخنرانی های روشنگرایانه اش را از یاد نمی بردند و از او همیشه به نیکی یاد می کنند و دعا گوی او و خاندانش هستند . بعد ساده زیستی مولانا عبدالعزیز نمادی از شخصیتهای ممتاز اسلامی بود . براثر تزکیه نفس و تربیت و ساختار درست اسلامیش ، از درون به مقام والای استغنای قلب رسیده بود ، اعتماد فوق العاده ای به خداوند سبحان داشت . در عین بی نیازی از مردم ، خود را نیازمند مطلق خداوند محبوب (ج) می دانست . قناعت پیشه و ساده زیست بود . به حلال و حرام بسیار توجه داشت . به رعایت همیشگی تقوی ممتاز بود ، عالمی وارسته و بی آلایش بود . هیچ وقت خود را به تعلقات اسیر کننده دنیوی و مقدس مآبی نیالود . جا طلبی ، خود خواهی و ریاست طلبی را با گفتار و عملش محکوم می کرد . از جار و جنجال و خود نمایی بدش می آمد . نه ریائی داشت و نه تفاخری ، سادگی و یکرنگی را دوست می داشت . اجازه نمی داد هیچ عاملی او را در بند وابستگی بکشاند . خود را اسیر هیچ تعلقی نمی کرد ، هیچوقت از دین استفاده ابزاری نکرد ، استفاده از دین را برای پیشرفت کارهای فردی و گروهی ، برای اسلام و مسلمین خطرناک می دانست . بر این اساس بود که نوسانات و دگرگونی های زندگی تغییری در روحیه اش ایجاد نمی کرد . چنان ساده و متواضعانه زندگی می کرد ، که گویی یکی از افراد معمولی جامعه است . هیچوقت تن به خواری نداد و همیشه عزت نفس و مردانگی و شخصیت خود را حفظ می کرد و زندگیش را در خوف و رجاء و بر مبنای صیانت نفس گذراند . بعد اخلاقی مولانا عبدالعزیز آیینه فرهنگ اسلام و تجسم علمی و عملی فرهنگ رفتاری اسلام بود . اعتبار علمی وعبادی و رفتار ضوابطمند و صلاحیت بالای اخلاقیش باعث مقبولیت روز افزون او می شد . مردم او را در جمع خود همانند پدری دلسوز می پذیرفتند . حضور او در جمع مردم ، بدون اینکه حتی شروع به موعظه کند ، تصوری از اسلام و شوق عمل به اوامر و نواهی الهی را در ذهن مردم ایجاد می کرد . با صبر و حوصله به شرح و تبلیغ فرهنگ اسلام می پرداخت و مردم را آگاه ، فعال و عامل به دستورات دین می نمود . با این زحمات هم خودش از نظر معنوی زیبا و منور می شد و هم مردم با نهایت ادب و احترام با او برخورد می کردند . شخصیت مولانا از شناخت اسلام ، عبادت عالمانه و هدایت مردم درخشش می گرفت . حساسیت و غیرت اسلامی ، فکر و اندیشه دینی و منش اخلاقیش انسان را به تحسین وامیداشت . در هر مجلس و محفلی نورافشان بود ، به مردم می فهماند که عزت و سعادت در گرو شناخت اسلام و عمل آگاهانه به دستورات دین و رعایت ادب و اخلاق محمدی (ص) است . در این راستا خودش به حیث الگو بیشتر با عملش مردم را هدایت می کرد ، و برای همه سرچشمه تعالی اخلاق بالندگی بود . همه آنهایی که با مولوی معاشرت و حشر و نشر داشتند ، می دانند که مولوی نمونه بارز اخلاق محمدی (ص) و مروج اصول و ضوابط اخلاق بوده است . اندک اندک زمانه عالم فرزانه پرورد کم ، بحر روزگار گهر دانه پرورد انسان دوستی مولانا مولانا عبدالعزیز پس از ورود به زاهدان و معاشرت با مردم ، دریافت که مردم از نظر داشتن دانش و آگاهی دینی در سطح پائینی هستند ، لذا تبلیغ شریعت اسلام را وجهه همت خود قرار داد و در مساجد با بیانی شیوا و دلنشین به القاء آداب و احکام اسلامی می پرداخت و عواطف مردم را تحریک می کرد و در آنها انگیزه عمل بوجود می آورد . مردم را به دیده محبت و احترام می نگریست و دوستی خود را با دادن آگاهی دینی ثابت می کرد . به مردم دانش و آگاهی می داد ، تا نور ایمان در دل و جانشان بتاباند . دوستی و معاشرت مولوی با مردم براساس ظوابط فرهنگ رفتاری اسلام بود . مردم مجالست و همصحبتی با او را دوست داشتند و تحت تأثیر سیمای منور و جاذبیت معنوی او قرار می گرفتند . مولانا عارفی شیفته رضای حق تعالی بود که در وجودش عشق موج می زد . همین عشق الهی او را از دوستی با سرمایه داران و خوانین بی نیاز کرده بود . مولانا عالمی با تجربه و دارای تعادل فکری بود و در هیچ مسئله ای به افراط و تفریط کشیده نمی شد . خوش رفتار و مهربان بود و در عین تواضع و مهربانی با هیبت و ابهت بود . چنان ابهت و چهره ای مردانه و با وقار و گیرا داشت که همه را به خاموشی و احترام وا می داشت . مردم او را دوست می داشتند و در مقابل سجایای نیک و صداقتش را سر تعظیم فرود می آوردند . علمای با علم و عمل و متعالی ، مشعلداران فرهنگ اصیل اسلام و عامل تحول و پیشرفت هستند . علمای با علم و عمل ، جمال و زینت هر قوم و جامعه هستند . کسی که از اسلام شناخت داشته باشد ، قدر این ستارگان هدایت را می داند . بقول شاعر : بزرگان قدر یکدیگر بدانند کتاب فضل یکدیگر بخوانند عشق آتشین این علما به اسلام و تلاش حریصانه ای که برای نشر و تبلیغ و گسترش فرهنگ اسلام دارند ، از ایمان عالمانه و صادقانه و صفای روح و غیرت اسلامیشان نشأت می گیرد . انتساب چنین علمایی به هر قوم و ملتی ، مایه افتخار آن قوم و ملت است ، لذا ما از داشتن چنینعالم بزرگواری افتخار می کنیم . مولانا عبدالعزیز از آن طیف علمای خوبتر از هر خوبی بود . بنده هروقت او را می دیدم بیاد خدا (ج) می افتادم و این انگیزه در من بوجود می آمد ، که هر چه بیشتر از اسلام شناخت بدست بیاورم و به عبادت عالمانه بپردازم . مولانا عبدالعزیز ملازاده ، روحانی اصیل و مورد اعتماد و استادم بود . غالبا بین استاد و شاگرد ، رابطه و پیوند محبت آمیزی پایداری بوجود می آید ، که گذشت زمان ، نمی تواند باعث فراموشی آن شود ، لذا هر وقت که بنده ، نور دانش و دانایی را در خودم احساس می کنم ، بیاد استادانمبخصوص مولانا عبدالعزیز می افتم و یاد آن عالم فرزانه و پدر معنویم را گرامی می دارم ، علاوه براین یاد مولانا را برای خودم یک تلنگر بیدار باشی می دانم که گذشت زمان و دوران عمر را در نظرم مجسم می کند و می گوید : زعمر رفته نیز شماری کن مشمار جدی و عقرب و جوزا را این دشت خوابگاه شهیدان است فرصت شمار وقت تماشا را مرگ مولانا خللی در بلوچستان ایجاد نمود ، که هنوز پر نشده است . امیدوارم به لطف الهی روحش شاد و جایش جنت الفردوس باد . رحمة الله علیه الرحمة و اسعه ، آمین و صلی الله علی سیدنا محمد و علی اله و صحبه و سلم بر گرفته از: کتابخانه استاد سید ابوالحسن ندوی(رح)
darvish بازدید : 82 دوشنبه 20 خرداد 1392 نظرات (0)
در سال 1355 هجری قمری در یکی از شبهای مبارک ذی الحجه در روستای انزاء قریه ای مربوط به منطقه ی سرباز بلوچستان طفلی از پدر و مادری پاک از سلاله یمقدس رسول الله (ص) چشم به جهان می گشاید . محمد عمرچون اولین پسر پدر و مادر است ، تولدش موجب مسرّت و شادی وصف نا پذیر آنان می شود و هر کدام در پهن دشت آرزوهایشان ، آینده ای زیبا و مبارک برای ویترسیم می کنند در عین دارا بودن طبع کودکانه ، مردی بزرگ و عاقل به نظر می رسد . در همین سنین عشق مفرطی به نماز ، روزه ، ذکر و خواندن درود پیدا می کند . به اشعار عارفانه و نعت آمیز علاقه بسیار نشان می دهد و اشعارزیادی را از « دیوان حافظ» از بر دارد . سلسله نسب ایشان بدین صورت است که در سرگذشت خود نوشت آورده اند محمد عمر ابن ملا احمد بن ملا عبدالرحمن بن ملاعبدالجلیل بن ملاکمال الدین بن سید فیروز ابن سید میرزا بن سید حسن بن سید فخر الدین بن سید شیخ عبدالله بن سید شیخ اویس بن سید شیخ بلال بن سید شیخ شهداد بن سید شیخ میر شیر ابن سید شیخ عبدالله بن سید شیخ سنجر بن سید شیخ اکرم بن سید شیخ برهان الدین بن سید شیخ عبدالعزیز بن سیدنا و مولانا و اولادنا الشیخ الاعظم و قطب الافخم و قطب الجن والانس جناب شیخ عبدالقادر جیلانی بن شیخ ابی صالخ موسی بن شیخ عبدالله الجیلی بن شیخ یحیی الزاهد بن شیخ محمد ابن شیخ موسی بن شیخ عبدالله بن شیخ موسی بن شیخ عبدالله المحض بن شیخ حسن المثنی بن سیدنا الحسن السبط بن سیدنا و مولانا اسدالله الثاقب لیث بنی غالب حضرت المرتضی امیر المومنین خلیفه چهارم علی بن ابی طالب رضی الله عنهم اجمعین و ابن سیدة نساء العالمین و سیده نساء اهل الجنة بتول حضرت فاطمة الزهراء رضی الله عنها بنت سید الکائنات فخر موجودات صلی الله علیه وسلم تسلیماً کثیراًکثیراً الی یوم الدین . در 7 سالگی به مکتب مولوی محمد گل ملازهی معروف به دیو بندی رفت. و کتابهای 5 کتاب٬ مالابد منه و گلستان را نزد حاج غلام محمد فراگرفت. در سن 11 سالگی با خلیفه غلام محمد نقشبندی که خلیفه مجاز شاه ولی الله خراسانی بود امانیه بیعت کرد . سلسله نسبش با 33 واسطه به رسول الله میرسد. در 12 سالگی عازم پاکستان شد و در مدرسه احرار الاسلام کراچی و مظهر العلوم تحصیل نمود. پس از 3 سال اقامت در کراچی دیوان عمر را سرود. در حین تحصیل کتبی چون "خیر المقاصد" در رد غیر مقلد ها ٬ "حقیقت ایمان اسلام"٬و "خطب 12 ماهی " را نوشت. در سال 1373 ه-ق از تحصیل فراغت یافت. در سال 1378 رساله "مکتوب العاری تلخیص العینی علی البخاری" را نوشت. و در سال 1374 ه-ق به افغانستان سفر کرد و با حضرت شاه غوث محمد مجددی ملاقات نمود. پس از بازگشت به ایران و در بین راه طرح مسجد جامع خاش را پیاده نمود. در تمام این دوران با فتنه های حکومتی چون کشف حجاب ٬ تغییر مبنای تاریخ و.. به مبارزه پرداخت. از مدارس مهم ایشان حوزه منبع العلوم کوه ون می باشد که در روستای کوه ون یکی از معتبر ترین مدارس اهل سنت ایران به شمار می آید. ایشان پس از فراغت از تحصیل جهت تزکیه ی نفس و طی مدارج سلوک و عرفان از محضر شیوخ برجسته ای همچون شیخ محمدجان هروی و سپس فرزند ایشان شیخ بهاءالدین هروی و پس از آن از محضر علامه عبدالمالک کاندهلوی رحمهم الله کسب فیض کرد. علم فقه ، نحو ، بلاغت ، تجوید و قرائت را از قاری معروف« حافظ قاری محمد رعایت الله دیوبندی » (رح) و علم ادب ، اصول ، منطق و صرف را از عالم فاضل ، مولانا « عبدالحلیم افغانی » (رح) شاگرد ممتاز مولانا « انور شاه کشمیری » فرا می گیرد . افزون بر اینها ، در حضور اساتذه ی معروف دیگری نیز در زمینه های مختلف علمی شرف تلمّذ حاصل می کند . زندگی هفت ساله در پاکستان ، افقی جدید و وسیع در مقابل دید مولانا می گشاید و در ضمن درس خواندن او را از نزدیک با علماء اندیشه ها ، مکاتب مختلف مذهبی و فکری وسیاسی و ... آشنا می سازد . مولانا پس از بازگشت به ایران در سال 1380 هـجری قمری مدرسه دینی منبع العلوم کوه ون را در سرباز بنیان نهاد. شخصیت مولانا چنان تاثیرگذار بود که به مدت نیم قرن مرجع تشنگان حقیقت و معرفت بود و نقشی برجسته و بزرگ در ارشاد و راهنمایی اقشار مختلف خصوصاً علما و طلاب و توده های شیفته ی عرفان و سلوک از اهل سنت سراسر ایران داشت. این عالم ربانی وعارف وارسته دردر ساعات آغازین روز چهارشنبه 24 صفر 1428 هجری قمری برابر با 23 اسفند ماه سال 1385 هـ.ش این دار فانی را وداع کرده به دیار باقی شتافت. تألیفات شیخ التفسیر والحدیث تعداد کتابها ورساله هایی که حضرت شیخ التفسیر والحدیث نوشته اند از مرز هفتاد می گذرد وبا توجه به کمبودها ونیازهای مردم در زمینه های مختلف دینی و موضوعات جداگانه دست به تالیف و تصنیف زده اند که میتوان با اطمینان ادعا کرد.مجموعه تالیفات او نسخه های موثر در رفع بیماریهای گوناگون دینی میباشد. عنوان اغلب کتابهای حضرت ایشان بدین قرار می باشد: 1. تبیین الفرقان در تفسیر قرآن کریم 2. احسان الباری شرح صحیح بخاری 3. مکتوب العاری اختصار عمده القاری 4. انعام المنعم شرح صحیح مسلم 5. الطاف الودود شرح سنن ابی داوود 6. خیرالسرمدی تقریر سنن ترمذی 7. کشاف التباریخ تقاریر مشکوه المصابیح 8. تقاریر بلوغ المرام 9. فتاوای منبع العلوم کوه ون 10. مکتوبات سربازی 11. ضروریات مبلغین 12. فؤائد فاضله فی بیان الفاتحه 13. خیرالمقاصد 14. کنز الدارین 15. زادالحقیر للحاج الی بیت العلی الکبیر 16. المنجیات والمهلکات 17. الهدایه فی تحقیق الشرک فی الرساله 18. تبصره عاجله فی بیان فضائل بعض صحابه 19. اسلام وسائنس عالم 20. احداث العوام 21. ارشاد المجودین 22. قره العینین فی مقدمات الصحیحین 23. اهمیت ریش در اسلام 24. انوار دوازده گانه 25. موارد الشوارد 26. التحذیر عن ارتکاب التصویر 27. ستر شرعی 28. پیکار با اسبال ازار 29. شمشیر بران بر اشراک و بدعات دوران 30. دیوان عمر 31. سوغات برادران 32. مواعظ حسنه 33. صدای فطرت 34. حقیقت بردگی در اسلام 35. گلدسته بهارستان 36. شفاء الاسقام 37. ارغام الجاحد در دفاع از مقام علمی امام اعظم رحمه الله 38. التحقیق الوجیز فی مسئله التعویذ 39. سراغ حقیقت خلفای راشدین از دیدگاه امیر المؤمنین 40. ارمغان دوستان 41. حکم الاحکام الربوبیه 42. خلاصه الحقائق 43. فضل المیمون فی تعریفات الفنون 44. سر گذشت خود نوشت 45. گلشن جعفری در اسانید عمری 46. منظومه الآلی در عقیده 47. منثوره العوالی شرح منظومه 48. التوضیح والاعلان فی تحقیق تراویح رمضان 49. انوار ساطعه فی بیان الفاتحه 50. وتد الایمان 51. خلاصه التصوف 52. تدبیر دفع مصائب وبلیات 53. توشه ناجی شرح سراجی 54. هشدار به مسلمین 55. البینات للمتفرسین 56. پرسش وپاسخ های ارزشمند برای جوانان ارجمند 57. مقالات هفتگانه 58. نسب نامه 59. رفع اشتباهات از عدم وجود جمعه در دهات 60. شمشیر حیدری دربیان مضرات تلویز یون 61. وصیت نامه عمری 62. خورشید تابان بر بردگان بلوچستان 63. آیا بیماریها مسری هستند ؟ 64. زکات اموال برای مدارس 65. رجاءالمقبول ترجمه اسوه الرسول 66. ضمائرالحکمه ترجمه بصائر الحکمه حکیم الامت
darvish بازدید : 58 دوشنبه 20 خرداد 1392 نظرات (0)
عبدالکریم حسین‌پور (راجی) لحظه‌ای کن در درون خود نظر /٭/ قدرت پروردگار خود نگر آسمانان و زمین اندر یدش /٭/ نیست مالک اندر ایشان جز خودش قادرمطلق به جز او نیست کس /٭/ مالک هر دو جهان او هست و بس قول عطارم همی‌آید به یاد /٭/ بر روانش رحمت الله بباد «اوست سلطان هر چه خواهدآن کند /٭/ عالمی را در دمی ویران کند» هم‌چنانش قدرت حفظ و نجات /٭/ گه دهد حرکت، دگر گه هم ثبات شاهد من زلزله در شهر گشت /٭/ بس شدید و دیر لیکن کس نکشت هشت ریشتر قدرتش را گفته‌اند /٭/ مدتش چل ثانیه هم سفته‌اند هیچ کس تا نیم قرنی این چنین /٭/ زلزله شاهد نبوده در زمین مردمان حیران شدند از زلزله /٭/ در جهان شوری فکند و ولوله معجزه قرنش بسی هم گفته‌اند /٭/ جمله در تحلیل مطلب رفته‌اند قدرت هشت ریشتر و چل ثانیه /٭/ چون نکشته مردمان را آنیه جملگی اسباب ظاهر بنگرند /٭/ لیکن از ذات مسبِّب یک برند آن‌که با این قدرتش دنیا تکاند /٭/ ذره‌ای از رحمتش بر ما چکاند گرچه ما جمله پر از عصیان بدیم /٭/ لیک در دامان رحماتش شدیم یا الهی رحمتت از ما نگیر /٭/ تو غنی هستی و ما جمله فقیر زلزله اَی مردمان! هشدار اوست /٭/ تا نگردد کس به جز در راه دوست نفس و شیطان در بلاها افکنند /٭/ دور از راه خدایت می‌کنند
darvish بازدید : 16 دوشنبه 20 خرداد 1392 نظرات (0)
در جهان بشریت، افراد و اشخاصی دیده می‏شوند که بنابر محاسن، کمالات و فضایلی که داشتند و یادگارهای عظیمی که بر جای گذاشتند بیوگرافی آنها، همچون برگی زرین در تاریخ نمایان بوده و صفحات تاریخ را مزین نموده‏اند. در میان آنها اشخاصی مشاهده می‏شوند که قابل مقایسه با دیگران نیستند، بزرگ مردان و طلایه دارانی که نظر به وسعت و عمق صلاحیت و خلاقیت آنان، تاریخ توان بازگویی تمام کمالات و اوصاف آنها را ندارد. این فرزانگان دانشمندانی بودند که با اسم و رسم خویش به تاریخ زندگی بخشیده و چهره تاریخ را روشن نمودند؛ شخصیت‏های بیدارگری که ملل جهان را از خواب غفلت رهانیدند. آنان صاحب جوهری بودند، که با آن انسانیت را به هدف نزدیکتر کرده و رشد عقلی ملت‏ها را تحریک نمودند.. اگر نگاهی به صفحات تاریخ انداخته شود، صفحه‏ای بسیار روشن و تابنده به چشم می‏خورد که با نام "علامه اشرفعلی تهانوی" مزیّن شده است، که در این مقاله مختصر گوشه‏ای از زندگینامه و فعالیتهای اصلاحی این مصلح بزرگ و دانشمند عرصه ایمان و اصلاح بیان می‏شود. نام و نسب علامه اشرفعلی تهانوی- رحمه الله- صبح روز پنج شنبه ماه ربیع الثانی در سال 1280هجری قمری (مطابق با دهم سپتامبر 1863میلادی) در روستای "تهانه بهون" در شمال هند در خانواده‏ای مذهبی، که از دیرباز در زمینۀ علوم دینی دارای تخصص بودند، پا به عرصۀ گیتی نهاد. زادگاه ایشان همواره موطن علما و دانشمندان معروف بوده که از آن جمله می‏توان، محقق شیخ علی تهانوی، حافظ محمد ضامن شهید و ... را نام برد. سلسله نسب پدری علامه تهانوی، به خلیفه دوم سیدنا عمر فاروق رضی الله عنه و سلسله مادری ایشان به خلیفه چهارم سیدنا علی رضی الله عنه می‏رسد. برای مطالعه کامل به ادامه مطلب بروید آغاز فراگیری علم پدر ایشان"عبدالحق" که یکی از شخصیت‏های معروف روستای "تهانه بهون" و نویسنده توانا و چیره‏دستی بود از همان ابتدا فرزندش را برای فراگیری علم دین و شریعت برگزید و نسبت به تربیت واصلاح وی همت گماشت، علامه اشرفعلی تهانوی- رحمه الله- از بدو تولد همواره دنباله‏رو علم و عبادت بود و ذاتاً از گناه و معصیت بیزاری می‏جست و محبوب قلب همه دوستان، همسایه‏ها و خویشاوندان بود. انگیزه پذیرش پند و نصیحت را از همان کودکی در خود پرورانده بود و به نماز علاقه خاصی از خود نشان می‏داد، طوری که در سن12-13 سالگی کاملا پایبند نماز شب و گریه سحرگاهی بود. ایشان تحصیلات ابتدایی را در روستای "میرت" که در آن زمان موطن علمای بزرگوار و دانشمندان معروف بود، شروع کرد و قبل از همه حفظ قرآن کریم را نزد "آخوندجی" شروع و سپس نزد حافظ "حسین علی" آن را به پایه تکمیل رسانید و در همان جا (میرت) سکونت گزید؛ از همان ابتدا، آثار نبوغ فوق‏العاده، شجاعت، شهامت، اراده، قاطعیت، پاکی، تیزبینی، دوراندیشی و ژرف‏نگری از چهره جذاب و پیشانی تابنده‏اش هویدا بود. علامه تهانوی- رحمه الله- در مرحله بعدی به فراگیری لغت فارسی و کتب ابتدایی پرداخت. ایشان کتب ابتدایی لغت عربی و قواعد صرف و نحو را نزد شیخ "فتح محمد تهانوی" آغاز نمود. ایشان هنگامی که به مرز آمادگی جهت کسب علوم کتب بالاتر رسید، در سال 1295هـ.ق رهسپار دارالعلوم دیوبند، مهد علم و دانش، شد و بعد از گذشت پنج سال، در سال1300هـ.ق بنابر کوشش مداوم و تلاش فراوان موفق به دریافت مدرک تحصیلی شد. در این مدت جز تعلیم علم و خدمت به اساتید، به هیچ کار دیگری اشتغال نیافت و درحالی که در دیوبند تعداد زیادی، دوست و خویشاوند داشت، هیچگاه دعوت آنها را حتی برای صرف غذا نپذیرفت و خطاب به آنها می‏گفت: من برای فراگیری علم به این سرزمین آمده‏ام نه چیز دیگر. علامه تهانوی شخصی باوقار، مصمم و با اراده آهنین و جدی بود. اساتید علامه تهانوی- رحمه الله- علامه تهانوی- رحمه الله- در طول مدت فراگیری علم، مفتخر به فراگیر دانش در زمینه‏های مختلف از اساتید مشهور و بزرگ زمان خویش شد و از محضر بزرگانی همچون؛ شیخ "محمد یعقوب بن الشیخ مملوک علی نانوتوی"، که یکی از بزرگترین اساتید مشهور هند و رئیس تدریس دانشگاه دهلی بود در زمینه حدیث و تفسیر کسب فیض نمود. از اساتید دیگر ایشان می‏توان به شیخ محدث "محمودحسن دیوبندی" نابغه زمان، امام محدثین، معروف به شیخ الهند که فرمانده نهضت علمی و سیاسی در شبه قاره هند بود و همواره علیه استثمار انگلیس مبارزه می‏کرد اشاره کرد . علامه تهانوی- رحمه الله- بعد از اینکه از تحصیل فارغ شد، بنا به درخواست مسئولین مدرسه "فیض آباد" در شهر "کانپور" مشغول تدریس شد، بعد از مدتی به مسجد جامع رفت و در آنجا مدرسه "جامع العلوم" را تاسیس کرد و خیلی زود خداوند محبوبیت ایشان را در قلبهای خاص و عام انداخت، به طوری که علما و مردان بابصیرت و دوراندیش را به خود جلب کرده بود و مردم را مبهوت و فریفته قریحه شگفت‏انگیر و هوش سرشار و فوق‏العاده خویش نموده بود؛ همه مردم عظمت روحی، نبوغ فکری، صفای باطن، عدالت‏خواهی و مروّت وی را می‏ستودند. صراحت لهجه و تقوا نیز از دیگر ویژگیهای ایشان بود. علامه تهانوی- رحمه الله- بعد از 14سال تعلیم و تعلّم، بنا به دستور مرشدش، شیخ العرب و العجم "حاج امدادالله مهاجر مکی"، کانپور را به قصد زادگاهش (تهانه بهون) ترک کرد. علامه تهانوی- رحمه الله- یکی از مؤلفان بی‏نظیر زمان خویش بود که تقریبا هزار عنوان کتاب از ایشان در موضوعات مختلف به جای مانده است؛ علامه ابوالحسن الندوی رحمه الله در همین مورد می‏فرماید‏: «علامه تهانوی، سهمی بزرگ در نشر عقیده صحیح و اصلاح نفوس و دعوت الی الله داشت، ایشان به تنهایی کار یک مجمع علمی بزرگ را انجام داد و در انجمن اسلامی هند تاثیر بسزایی گذاشت.» (1) فعالیتهای اصلاحی- تربیتی علامه تهانوی هر شخصی که به کارنامه خدمات تربیتی، اصلاحی علمای هند واقف باشد، قطعاً می‏داند که علامه اشرفعلی تهانوی- رحمه الله- شخصیتی بود که نقش بسیار بزرگ و بسزایی در دفاع از دین اسلام و منزه ساختن جامعه اسلامی هند از پلیدی‏های آداب و رسوم جاهلی و بدعات و خرافاتی که زاییده عقل بشر بود داشت، به خاطر همین تلاش‏های اصلاحی بی‏دریغ بود که ایشان ملقب به "حکیم الامة" شده و مصداق این بشارت رسول مکرم اسلام صلی الله علیه وسلم قرار گرفت که فرمودند: «إن الله یبعث لهذه الامة علی رأس کل مأة سنة من یجدد لها دینها» (2) ترجمه: خداوند برای این امت، هر صد سال شخصی بر می‏انگیزد که دین را برای این امت تجدید کند. ویژگی‏های یک مجدد دانشمندان اسلامی برای هر مجدد علایم و صفاتی بر شمرده‏اند که باید این نشانه‏ها و صفات در زندگی وی یافت شود، که برخی از این ویژگی‏ها عبارتند از: 1- متبع سنت باشد؛ 2- احیا کننده سنت و از بین برنده بدعت باشد؛ 3- ناشر علم و ناصح اهل باشد؛ 4- در میان معاصرینش در علم تسلط و برتری داشته باشد؛ 5-در رأس سده هجری در علم مشهور شود. بدون شک تمام علایمی که از صفات یک مجدد و مصلح می‏باشد در شخصیت علامه تهانوی- رحمه الله- نمایان بود. از آنجایی که علامه تهانوی- رحمه الله- نبض جامعه را به دست گرفته بود، لذا تمای زندگی و عمر بابرکت خویش را وقف کارهای اصلاحی و تربیتی نموده و در این راستا از هر وسیله‏ای برای رسیدن به هدفشان کار می‏گرفت و درد جامعه را خوب تشخیص داده و دوای آن را تجویز می‏نمود. کارهای اصلاحی و تربیتی علامه تهانوی- رحمه الله- فقط در یک بُعد منحصر نبود، بلکه ابعاد مختلفی را در بر می‏گرفت که اینک فهرستی از خدمت و تلاش‏های اصلاحی ایشان را خدمت شما ارئه می‏دهیم: تلاش علامه تهانوی- رحمه الله- در باب عقاید؛ حیات پر برکت ایشان نمونه‏ای از توحید خالص بود که در آن هیچ شائبه‏ای از شرک و بدعت وجود نداشت، در تألیفات و مجالس وعظ و سخنرانی‏های خویش مردم را به اعتصام به سنت تشویق نموده و ازشرک و بدعت و آداب و رسوم جاهلی برحذر می‏داشت. توجه ویژه به تزکیه نفوس انسانی؛ علامه تهانوی- رحمه الله- ضمن اینکه به تصحیح عقاید و عبادات مردم توجه می‏کرد، به تصحیح اخلاق و اعمال آنان نیز اهتمام خاص می‏ورزید. بزرگترین کرامت نزد ایشان اتباع کامل سنت و سیرت رسول الله صلی الله علیه وسلم بود، وی در مواعظ خود می‏فرمود: «من مدام این جمله را برای همه تکرار می‏کنم که هر کس هدفش از شرکت در مجالس وعظ من این است که مراتب اولیاء‏الله (کشف و کرامات و...) را کسب کند، مجلسم را ترک کند و هر کس که می‏خواهد خودش را با صفات انسانی بیاراید در مجلسم شرکت نماید. اهتمام به حقوق العباد؛ علامه تهانوی- رحمه الله- همواره شاگردان و مریدان و سایر مردم را به رعایت حقوق بندگان تشویق و ترغیب می‏نمود، اما با توجه به وضعیت مردم که توجهی به رعایت حقوق العباد نداشتند و فقط به حقوق‏الله اهتمام می‏ورزیدند، علامه تهانوی بیشتر مردم را به رعایت حقوق العباد تشویق می نمود و می‏فرمود: «اگر کسی را ببینم که ظاهراً بر خلاف شرع عمل می‏کند مقداری ناراحت می‏شوم، اما اگر کسی را ببینم که نسبت به حقوق مردم بی‏پروایی می‏کند بسیار ناراحت می‏شوم و برایش دعای نجات می‏کنم.» اهتمام به اصلاح معاشرات؛ از آنجایی که زندگی اجتماعی شعبه مهمی از شعب اسلام می‏باشد، علامه تهانوی- رحمه الله- برای اصلاح آن فعالیت‏های زیادی نمود، که تالیف کتاب ارزنده "آداب المعاشرة و حیاة المسلمین" بهترین دلیل برای اثبات این مدعا می‏باشد. اصلاح آداب و رسوم غیراسلامی؛ در جامعه هند در میان مسلمانان بسیاری از آداب و رسوم غیراسلامی به علت غفلت آنها از تعالیم اسلامی و ارتباط و آمیزش آنها با هندوها رایج شده بود، تا جایی که مسلمانان خودشان را شبیه هندوها ساخته و در مراسم مذهبی آنها شرکت می‏کردند. در این شرایط بود که خداوند متعال علامه تهانوی- رحمه الله- را برای محو آداب و رسوم فاسد و نابود کردن فرهنگ غلط در میان مسلمانان هندوستان برانگیخت، که دایره اصلاحات ایشان در آینده تمامی نقاط دنیا را در بر گرفت. علامه تهانوی- رحمه الله- در این راستا با اسلوب حکیمانه و با بر پاداشتن مجالس وعظ و پخش نشریات، مجلات و تالیف کتب، مردم را بیدار و آگاه ساخت. تلاش‏های اصلاحی نسبت به روش تعلیم زنان؛ از آنجایی که زنان نیمی از جامعه را تشکیل می‏دهند و نیاز به یادگیری معارف اسلامی دارند، علامه تهانوی معتقد بود که یادگیری مسایل دینی حق زنان است، به شرط اینکه: 1- در محیط کوچکی به تعلیم علم بپردازند. 2- از اختلاط با مردان بپرهیزند. تلاش‏های ایشان در مورد تعلیم زنان از تألیف کتاب ارزنده "حلیة اهل الجنة"- که به زبان فارسی با نام "زیور بهشت" ترجمه شده- دانسته می‏شود. این کتاب در واقع دایرة المعارفی است که مشتمل بر مسایلی می‏باشد که متعلق به زنان است. مقابله با فرقه‏های منحرف؛ در سرزمین هند و پاکستان گروهها و فرقه‏های متعددی به نام‏های مختلف به وجود آمدند که باعث ایجاد شک و شبهه در اذهان مردم نسبت به حقانیت اسلام و رسالت آنحضرت صلی الله علیه وسلم- و تعالیم گهربارش می‏شدند؛ آنها به تخریب دین پرداخته و بر پیکر مقدس اسلام و قرآن ضربه‏های سختی وارد کردند. وجود فرقه‏های منحرف و گمراه هزاران لطمه به اسلام عزیز زده و باعث انحراف، عقب‏ماندگی، انحطاط و از هم گسستگی جامعه مسلمانان گردید و ملتی عظیم را به سراشیب نابودی سوق داد. علامه تهانوی برای جلوگیری از این فتنه عظیم، کتابی بر رد این فرق ضالّه، به نام "الحکم الحقانی فی الحرب الآغانی خانی" تالیف نمود، که این کتاب عقاید آنها را بیان نموده و مردم را از مکر و فریبشان برحذر داشته، راه حق و حقیقت را برایشان بیان می‏نمود. سیاست از دیدگاه علامه تهانوی علامه تهانوی- رحمه الله- از جمله کسانی بود که خداوند متعال ایشان را برای احیا و تجدید شریعت در قرن چهاردهم هجری در شبه قاره هند انتخاب نمود. بدون شک قیام برای این امر بسیار خطیر امکان پذیر نیست مگر برای اشخاصی که حیات و زندگی آنها با دین خالص پیوند خورده باشد، برای یک مجدد لازم است که اطلاع کامل از احوال و جریانات زمانش داشته باشد. علامه تهانوی- رحمه الله- مباحثی را در مورد سیاست ارایه داد و جایگاه سیاست را در دین اسلام مشخص نمود، معاندین اسلام از جمله نصرانی‏ها سیاست را از دین جدا می‏دانستند و برای اینکه مسلمانان را از میدان سیاست و حکومت کنار بزنند و آنها را در مساجد و محافل مذهبی محصور نمایند این نظریه را منتشر کردند که دین از سیاست جداست و این دو، هیچ پیوندی با هم ندارند، اما در مقابل، عده زیادی از دانشمندان در مقام دفاع از دین برخواستند و در ردّ این نظریه دچار افراط شدند به طوری که اسلام را یک دین کاملاً سیاسی جلوه دادند و به جای اینکه بگویند: سیاست از دین جدا نمی‏شود، گفتند: دین از سیاست جدا نمی‏شود و به این حد هم اکتفا نکردند، بلکه هدف اصلی دین و بعثت انبیا علیهم السلام را بر پایی حکومت و سیاست دانستند. اما علامه اشرفعلی تهانوی- رحمه الله- هم نظریه جدایی سیاست از دین را رد کرد و هم نظریه آن دسته از علمایی که سیاست را هدف اساسی دین دانسته بودند مورد انتقام قرار داد. وی نظریه معتدل و به دور از افراط و تفریط را ارائه داد و اعلام کرد که در حقیقت هدف اصلی دین این است که بنده با پروردگارش ارتباط برقرار کند و سیاست و حکومت هم برای تحقق این هدف هستند و اسلام آن سیاستی را می‏پذیرد که انسان را در راه رسیدن به این هدف کمک کند. وفات این خورشید تابنده و فروزان که از تهاون بهون هندوستان طلوع کرد و با انوار شریعت و طریقت تمام عالم اسلام را منور ساخت، سرانجام به علت بیماری، که مدت 5 سال با آن دست و پنجه نرم کرده بود، شب سه شنبه 17 رجب سال 1363هـ.ق دار فانی را وداع گفته و به دیار باقی شتافت. «انا لله و انا الیه راجعون» منابع و مآخذ: اشرفعلی التهانوی حکیم الامة و شیخ المشایخ العصر فی الهند، تألیف:محمد رحمة الله ندوی ندای اسلام، شماره 9-3-2 بزرگمردان اندیشه و تاریخ، تألیف: عبدالرشید ارشد بین التصوف و الحیاة، تألیف:شیخ عبدالباری ندوی حکیم الامة، نفوس و تأثرات، تألیف:شیخ عبدالماجد دریابادی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 8
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 2
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 55
  • بازدید کلی : 498